ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
هم وطن حالم بد است .....از رفتار خودم و شما از رفتارهایمان حالم بد است از طرز رانندگیمان،از صف های صد شاخه مان،از ردو بدل کردن بلوتوث های غیر اخلاقی مان،از زیر پا گذاشتن حریم خصوصی دیگران،از آشغال ریختن در خیابان،از قابلیتمان برای تبدیل صحنه ی تصادف به قتل ،از عمل های زیبایی،از یکی نبودن حرف و عملمان،از غیبت کردن های بسیارمان،از بی مطالعه بودنمان،از ذوب شدنمان در فرهنگ غرب و فراموش کردن زبان مادریمان،لز رفتارهایمان در خارج از کشور،از مدرک گرا بودنمان،از بی وفایی به دوستانمان،از لطیفه های قومیتی،از ادعا های گزافه راجع به مشاهیر ایران و ندانستن تاریخ تودشان ،از مصرف گرا بودن و از .... از کجا بگویم.....از چه بگویم....که حالم بد است،خیلی هم بد است!! آیا کمکم میکنی؟؟؟؟؟
دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود، پریشان شد. آشفته و عصبانی نزد فرشته مرگ رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت! (فرشته سکوت کرد) آسمان و زمین را به هم ریخت! (فرشته سکوت کرد) جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت! (فرشته سکوت کرد) به پرو پای فرشته پیچید! (فرشته سکوت کرد) کفر گفت و سجاده دور انداخت! (باز هم فرشته سکوت کرد) دلش گرفت و گریست به سجاده افتاد ! ( این بار فرشته سکوتش را شکست و گفت) بدان که یک روز دیگر را هم از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن! لابلای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کاری میتوان کرد…؟ فرشته گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آن که امروزش را درنیابد، هزار سال هم به کارش نمیآید و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن! او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید. اما میترسید حرکت کند! میترسید راه برود! نکند قطرهای از زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد، بعد با خود گفت: وقتی فردایی ندارم، نگاه داشتن این زندگی جه فایده ای دارد؟ بگذار این یک مشت زندگی را خرج کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سرو رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید و چنان به وجد آمد که دید میتواند تا ته دنیا بدود، میتواند پا روی خورشید بگذارد و میتواند… او در آن روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما… اما در همان یک روز روی چمنها خوابید، کفش دوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمیشناختنش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد. او همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد! او همان یک روز زندگی کرد، اما فرشتهها در تقویم خدا نوشتند: او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود . . . به گزارش از شتاب : او یک مدل است. یک فتومدل تجاری. یک مانکن. مدلها را معمولاً با نام برندی که تبلیغاتش از سایرین بیشتر و معروفتر است میشناسند، بنابراین شاید بهتر باشد برای معرفیاش بگوییم، آرش مهاجری مدل ماکسیم، پوشاک آقایان.این چیزی است که روی بیلبوردها دیده میشود. یکی از قدیمیترین مدلهای ایرانی است که از همان ابتدای جوانی وارد این حرفه شده، اتفاقی که در خارج از ایران هم در همین سالها رخ میدهد و شاید همین نشانه حرفهای بودنش باشد. · چرا تصمیم گرفتی یک مدل یا فتومدل باشی؟ تصمیم خیلی جدی برای مدل شدن نداشتم، درحقیقت خیلی اتفاقی این ماجرا شکل گرفت. اینطور نبود که من از یک سنی به بعد تصمیم قطعی و هدفمند گرفته باشم که مدل بشوم. · پس این اتفاق اولینبار چطور افتاد؟ همه چیز از یک آموزشگاه درس شروع شد، درس خواندن در کلاسهای تقویتی؛ مدیر آموزشگاه که چند ماهی بود مرا درکلاسها میدید، پیشنهاد داد که وارد حرفه تبلیغات تجاری بشوم، مرا به یکی از دوستانش که در کار مدلینگ و تبلیغات بود معرفی کرد و از همان زمان من با یک دنیای جدید در زمینه تجارت و تبلیغات آشنا شدم. شش سال مدت زمان کمی برای تجربه کسب کردن نیست. تمام تلاشم در همه این مدت این بوده که بتوانم هم قواعد و اصول صحیح حرفهای که انتخاب کردم را یاد بگیرم و هم به شکل صحیحی رفتار کنم. · منظورت از قواعد و اصول مدلی چیست؟ خب ببینید این یک نظریه عامیانه است که مگر مدل بودن هم شغل است؟ اگر بخواهیم از دیدگاه تخصصی و حرفهای به کار مدلینگ نگاه کنیم باید بگویم که نه تنها مدل بودن یک شغل و یک تخصص است، بلکه ابعاد گستردهای از سایر تخصصها را هم دربر میگیرد. مهمترین علمی که برای حرفه مدلینگ کاربرد دارد روانشناسی است. اما در سطح جامعه چنین چیزی هنوز به شکل درست و اصولیاش پذیرفته شده نیست، هنوز مردم چیزی از این که یک فرد برای مدل شدن آموزش میبیند، تمرین میکند و حتی سختی میکشد نمیدانند. حتی عده زیادی فکر میکنند چه کار راحتی! همین که چهرهات خوب باشد، میروی جلوی دوربین عکاس میایستی و تیک تیک شاتر دوربین صدا میدهد و عکسها روی بیلبوردها میرود. در صورتی که واقعیت ماجرا اصلاً این شکل نیست. · یعنی تو میگویی حرفه یک مدل و مانکن هنوز برای مردم باورپذیر نیست! دقیقاً، به این خاطر که مانکن بودن، مدل بودن هنوز در ایران جا نیفتاده، هنوز استاندارد مشخصی برای ارزیابی معیارهای یک مانکن خوب یا یک مانکن حرفهای وجود ندارد. در اروپا و آمریکا مؤسسهها و شرکتهای صاحب نام و معتبر زیادی هستند که در این زمینه فعالیت میکنند. · یعنی مانکن پرورش میدهند؟ بله، عدهای که در امر تجارت و تبلیغات حرفهای هستند استعدادیابی میکنند، جوانهایی را که قابلیت مانکن شدن دارند انتخاب میکنند. آموزش میدهند، از آنها مدلهای حرفهای میسازند و سپس به دنیای تبلیغات و تجارت معرفیشان میکنند. این آژانسها سازماندهی شده هستند و خیلی منسجم، دقیق و حرفهای کارشان را انجام میدهند. · در طول این سالها تا به حال به چنین موردی در ایران برخورد کردهای؟ به شکلی که در خارج از کشور انجام میشود خیر؛ شاید به این علت که طی چند سال گذشته که فعالیت مدلها و مانکنها در ایران بیشتر شده هرگز هیچ مؤسسه یا نهادی نخواسته به شکل حرفهای و جدی به آن نگاه کند و برایش وقت و انرژی بگذارد. به همین دلیل به جای ضوابط، روابط تعیین کننده شده و مدلها با استفاده از روابط و به قول معروف لینکهایی که با شرکتهای تجاری یا برندهای مختلف از شکلهای گوناگون پیدا کردهاند، به سایرین معرفی میشوند. البته اخیراً با شرکتی آشنا شدهام که مدتی است در همین حیطه جذب و سازماندهی مدلها و مانکنهای مرد فعالیت میکند. «کانسپت» شاید به نوعی اولین شرکتی است که تصمیم گرفته این کار را به شکلی حرفهای انجام دهد و تقریباً روندی که در پیش گرفته مشابهتهای خوبی با همتایان خارجیاش دارد و من خیلی خوشحالم که بالاخره پس از چندین سال کار حرفهای در حیطه مدلینگ درحال حاضر مشغول همکاری با مؤسسهای هستم که نه تنها مدلینگ را به عنوان یک شغل جدی، مهم میداند بلکه حاضر شده برایش هزینه کند تا برای مردم و شرکتهای تجاری هم باورپذیر و جدی باشد. اگرچه فعالیتهای این شرکت فقط به سازماندهی مدلها و تبلیغات محدود نمیشود و در حیطه سینما و سرمایهگذاری در رسانه هم فعالیت میکند. · فکر میکنی این قبیل حرکتها میتواند مدلینگ را در ایران به سمت حرفهای بودن سوق دهد؟ بله، البته. اگرچه در ابتدای کار ممکن است ماجرا کمی پیچیده و حتی دشوار به نظر بیاید، اما با مدیریت صحیح و برنامهریزی اصولی میتوانیم سطح کار را به استانداردهای بینالمللی نزدیک کنیم. یک مدل ایرانی نباید فقط در ایران مدل باشد. به عنوان مثال اگر زمانی به ایتالیا رفت در میلان هم او را به عنوان یک مدل قبول داشته باشند. وقتی معیارها و استانداردهای سنجش یکسان باشد در هر جای دنیا تو باید بتوانی کارت را انجام بدهی. · یعنی با این تفاسیر میخواهی بگویی مدلهای ایرانی در سطح استاندارد جهانی نیستند؟ ما چند مدل و مانکن واقعی در ایران داریم؟ چند نفر هستند که واقعاً در طول سالهای اخیر به شکل حرفهای آموزش دیدهاند و مانکن شدهاند. باور کنید مدل بودن فقط به چهره خوب داشتن و قدبلند و اندام نیست. جزئیات و ریزهکاریهایی دارد که وقتی درگیر آن میشوید از تعجب دهانتان باز میماند. · این جزئیات چه چیزهایی است؟ نوع راه رفتن، توالی حرکتهای دست و پا، نوع نگاه کردن، نوع چرخیدن سر، حتی در بعضی موارد نوع صحبت کردن. شاید بگویید یک مانکن که حرف نمیزند، بله، اما رفتار حرفهای یک مدل و مانکن باید به شکلی باشد که وقتی در یک جلسه یا جمعی حضور داشت و میخواست حرف بزند، حتی حرف زدنش هم حرفهای باشد، نه اینکه وقتی شروع به صحبت میکند بقیه تعجب کنند یا اصلاً باورشان نشود که این آدم مدل است. مثل تفاوتهای هر شغل دیگری. هر حرفهای جزئیات و عناصر رفتاری مخصوص به خودش را دارد، رفتار و شیوه صحبت کردن یک معلم با یک مهندس، یک تاجر با یک پزشک فرق میکند و شما نمیتوانید آن را انکار کنید. · طی شش هفت سالی که به شکل جدی مدل بودی به این فکر کردی که شغل دیگری هم داشته باشی؟ بله، ترجیح میدهم صادقانه حرف بزنم. در ایران با شرایطی که تا امروز وجود داشته نمیتوانم ادعا کنم که درآمدزایی خیلی خوبی وجود دارد، البته بعد از این را نمیدانم، اما اساساً به ضرورت داشتن یک شغل دیگر در کنار مدل بودن معتقدم. چرا که شرکتها و برندها با مدل قرارداد حرفهای و جدی نمیبندند و فقط قرارداد عکاسی دارند که ممکن است در طول سال فقط 2 بار قصد تبلیغات داشته باشند، با این توصیف عاقلانه است که من به عنوان یک مدل بخواهم شغل دیگری داشته باشم. · دلمشغولیهای آرش مهاجری به عنوان یک جوان چیست؟ من از بچگی عاشق سینما بودم و هنوز هم هستم. یکی از هدفهایم ورود به سینما و فعالیت در این حیطه است. البته در طول این سالها پیشنهاداتی هم داشتهام اما ترجیح میدهم به شکل درست و حرفهای وارد آن بشوم، ضمن اینکه دلم میخواست در شغل خودم جا بیفتم و حرفهای بشوم بعد یک کار دیگر را امتحان کنم. اما بازیگری و سینما همیشه یکی از دغدغههای زندگیام بوده است. بعد از سینما عاشق ورزش هستم. اگرچه ما مدلها وظیفه داریم که ورزش بکنیم تا همیشه تناسب اندام داشته باشیم، اما من جدای از وظیفه، ورزش کردن را خیلی دوست دارم و آنچه برای سلامتیام – چه جسم چه روح – ضرر داشته باشد انجام نمیدهم. خواب کافی، غذای مناسب و ورزش مهمترین عوامل برای حفظ سلامتیام هستند که نهتنها باعث پیشرفت من در حرفه مدلینگ میشوند بلکه به نفع شخص خودم است. · سرگرمی دیگری هم به غیر از ورزش داری؟ شاید علت علاقهام به سینما هم ناشی از علاقهام به هنر باشد. من بیشتر اوقات بیکاری را تا جایی که بتوانم به دیدن نمایشگاههای هنری عکس و نقاشی اختصاص میدهم. به طراحی و گرافیک علاقه زیادی دارم و حتی تصمیم گرفتهام در کنار کارم به شکل آکادمیک آن را دنبال کنم، مطالعه کردن هم یکی دیگر از کارهایی است که هر وقت فرصتش را پیدا کنم انجام میدهم. شما حتی به عنوان یک فرد معمولی در جامعه هم باید اطلاعات و دانستنیهایتان را به شکل روتین افزایش دهید، اما این روزها بیشتر کتابهایی در زمینه بازیگری مقابل دوربین و تجارت تبلیغاتی میخوانم. · برخورد مردم با تو به عنوان یک مدل چطور است؟ چقدر در این مدت شهرت پیدا کردهای؟ رفتار و برخورد مردم برایم خیلی جالب است. وجود بیلبوردها در تهران و شهرستانها باعث شده تا مردم وقتی مرا میبینند لبخند بزنند، جلو بیایند و حتی گاهی از شرایط اینکه چطور میشود مدل شد حرف بزنند. البته من هنوز هم معتقدم برای مدل شدن فقط داشتن چهره خوب کافی نیست. اگر کسی واقعاً به این حرفه علاقه دارد باید به شکل جدی تمام مهارتهای مربوط به آن را یاد بگیرد. اما مردم در مواجهه با من همیشه لطف داشتهاند. متولد 23 تیر 65 شیراز ، قد 188 وزن 86 رنگ چشم سبز رنگ مو قهوره ای مشکی گذشت زمان بر آنها که منتظر میمانند بسیار کند بر آنها که می هراسند بســیار تـــند بر آنها که زانوی غم بغل میگیرند بسیار طولانی بر آنها که به سر خوشی میگذرانند بسیار کـــــوتاه اما بر آنکه عشق می ورزد زمان را آغاز و پایانی نیست تو که قصد جدایی کرده بودی خیال بی وفایـــــــی کرده بودی چرا با ایـــن دل خوش باور من خیال آشـــــنایی کرده بــــــــــــــودی <یه روز عشقتو دزدیدم برای اینکه جای مطمئنی داشته باشی اونو تو قلبم پنهان کردم غافل از اینکه روزی برای پس گرفتنش قلبمو شکستی!> سلام اگه اهل تلاش کردن برای خوب تر شدن خودتون هستید پس: 1.تلاش کنید همان گونه باشید که میگویید. 2.تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که از دیگرتن انتظار دارید. 3.تلاش کنید طوری رفتار کنید که گرفتار عذاب وجدان نشوید. 4.تلاش کنید تا راست گویی و صداقت عادت شما شود. 5.تلاش کنید همیشه دنبال یادگیری باشید. 6.تلاش کنید با پیدا کردن دوستان جدید،دوستان قدیمی را هم حفظ کنید. 7.تلاش کنید برای خوب کار کردن خوب هم استراحت کنید. 8.تلاش کنید همیشه برای اطرافیانتان جذاب باشید. 9.تلاش کنید اگر از کسی رنجیده اید با خود او صحبت کنید نه پشت سر او. 10.تلاش کنید وقتی به موفقیتی می رسید،آن هایی را که در این راه به شما کمک کرده اند را فراموش نکنید. 11.تلاش کنید تا عهدی شکسته نشود و اگر هم شکسته شد،شما ناقض پیمان نباشید. 12.تلاش کنید که این باورتان شود که دیگران وظیفه ای در قبال شما ندارند و عامل سعادت یا شقاوت هر کس خود اوست. بابا تلاش کنید دیگه خسته اینقدر نوشتم تلاش کنید جون من تلااش کنید تا آدم خوبی باشید چون ایران ما این جوری خوشگل تره!!!!!!!!! آروم آروم بیا تو بغلم بذار حس کنم عطر تنتو بذار به مشامم برسه عصر و بوی گل یاسو بذار دستام بازوهاتو توی خودش نگه داره بذار چشمام تو چشمات عاشقی رو ببینه و نگات کنه بذار سرتو روی شونه هام بذار سنگینی شو برای آخرین بار حس کنم بذار نگاهت بکنم تا وقتی از دنیا میرم بذار موهاتو ناز کنم تا وقتی که تو رو دارم آخه من باید برم فرصت موندن ندارم باید برم پیش خدا تو آسمون از اون بالا نگات کنم قد بالاتو اونجا من ببینمو صدات کنم صدایی که نمی شنوی اما گلم حس میکنی می خوام که تنها نباشی برو با هر دوست داری میدونم گلم تنهایی رو دوست نداری منم میرم بی غم وغصه و گله ولی ای کاش گلم میذاشتی من تموم بشم بعدش بری سراغ یکیه دیگه
کشف معروف ترین مدل ایرانی در کلاس کنکور!+عکس
وی متولد 23 تیر 1365 شیراز ، قد 188، وزن 86 ،رنگ چشم سبز ، رنگ مو قهوره ای مشکی دارد.
www . night Skin . ir |